شهید احمد متوسلیان
یک بار رفتیم یکی از پاسگاه های مسیر مریوان.
توی ایست بازرسی هیچ کس نبود.
هر چه سر و صدا کردیم، کسی پیدایش نشد.
رفتم سنگرفرماندهیشان.
فرمانده آمد بیرون، با زیرپوش و شلوار زیر.
تا آمدم بگویم حاج احمد داره می آد.
خودش رسید. یک سیلی زد توی گوشش و بعد سینه خیز و کلاغ پر.
برگشتنی سر راه، همان جا،پیاده شد.
دست طرف را گرفت کشید کناری.
گوش ایستادم. گفت:
ـ من اگه زدم تو گوشِت،تو ببخش.
اون دنیا جلوی ما رو نگیر.
منبع:یادگاران، جلد 9 کتاب شهید متوسلیان، ص 33